ماه بالای سر آبادی است
اهل ابادی در خواب است
باغ همسایه چراغش روشن،
من چراغم خاموش
ماه تابیده به بشقاب خیار، به لب کوزه آب
غوک ها می خوانند
مرغ حق هم گاهی
کوه نزدیک است، پشت افراها، سنجد ها
و بیابان پیداست
سنگ ها پیدا نیست، گلچهه ها پیدا نیست
سایه ها یی از دور، مثل تنهایی آب، مثل آواز خدا پیداست
نیمه شب بباید باشد
دب اکبر آن است، دو وجب بالاتراز بام
آسمان آبی نیست، روز ابی بود
یاد من باشد فردا، بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم
یاد من باشد فردا لب سلخ، طرحی از بز ها بردارم،
طرحی از جارو ها، سایه ها شان در آب
یاد من باشد هر چه پروانه که می افتد در آب زود از آب
درآورم
یاد من باشد فردا لب جوی، حوله ام را هم با چوبه بشویم
یاد من باشد تنها هستم
ماه بالای سر تنهایی است
نظرات شما عزیزان:
تنهاترین 
ساعت0:43---21 خرداد 1390
سلام
اگر هنگام گشت و گذر در کوچه باغ اینترنتی
راهتان به وبلاگم افتاد
حتماً حتماً حتماً ثبت نام کنید!
چون اولاً ثبت نام میکنید و در قرعه کشی پانزده هر ماه شرکت میکنید!
و هم برای هر ده پست مفید در هر ماه،
در قرعه کشی شرکت داده می شوید!
وبلاگ به این باحالی کجا دیدی؟؟!
بیایید . عضو شوید . مطلب جدید بفرستید . جایزه بگیرید..!!
در سوال نظرسنجی حتما شرکت کنید
نظر سنجی تا آخر این ماه ادامه داره
و جایزه دادن از ماه بعد شروع میشه
منتظرتونم
|